یار غائب
نوشته اند دلم را برای خون جگری بدون گریه زمانه نمی شود سپری
نیازمند تکامل به گریه محتاج است درخت آب ندیده نمی دهد ثمری
دوفیض توشه راه سلوک عاشق است توسل سحری وعنایت سحری
به هردری که زدم باز پشت در ماندم بس است در زدن من ،بس است در به دری
بدون توچه بلاها که برسرم آمد چه حاجت به گفتن خودت باخبری
همیشه خیر قنوت تومی رسد به همه اگرچه نام مرا در نوافلت نبری
خودت برای ظهورت دعاکن وبرگرد دعای من به خودم هم نمی کند اثری….
اللهم عجل لولیک الفرج